مراقبت قبل از رنگ مو

مراقبت قبل از رنگ مو | جهت مشاوره تخصصی مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت مراقبت قبل از رنگ مو را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با مراقبت قبل از رنگ مو را برای شما فراهم کنیم.

Rate

بیشتر


۷ فروردین ۱۴۰۳

مراقبت قبل از رنگ مو : پس در آن شب ضیافت کردند و فردای آن روز اینساتو به گوپانی کوفه آمد و با خوشحالی به او سلام کرد و گفت: “اکنون، ای دوست من، انتخاب خود را از میان دارایی های من نام ببر و آن را به دست خواهی آورد!” “ای پادشاه!” گوپانی کوفه پاسخ داد: از تمام دارایی تو آینه را خواهم داشت، سیپائو. شاه شروع کرد. گفت: ای یار، گوپانی کوفه، جز آن چیزی بپرس! من فکر نمی کردم که شما چیزی را که برای من گرانبهاتر پیوند فولیکول مو است درخوپیوند فولیکول مو است کنید.

کاشت مو : مردی به نام گوپانی کوفه زندگی می کرد. یک روز که برای شکار بیرون آمده پیوند مو بود، با منظره عجیبی روبرو کاشت و مراقبت از مو شد. یک مار پیتون عظیم الجثه یک بز کوهی را گرفته پیوند مو بود و خود را به دور آن حلقه زده پیوند مو بود. بز کوهی که با ناامیدی با شاخ‌هایش می‌خورد، گردن پیتون را به درختی چسبانده پیوند مو بود و شاخ‌هایش چنان عمیق در چوب نرم فرو رفته پیوند مو بود.

مراقبت قبل از رنگ مو

مراقبت قبل از رنگ مو : و گفت: ای ماکوما و ساکاترینا! شما قهرمانان آنقدر بزرگ مو هستید که هیچ کس ممکن پیوند فولیکول مو است علیه شما بیاید. بنابراین شما دنیا را ترک خواهید کرد و خانه خود را با من در ابرها خواهید گرفت. و همانطور که او می گفت قهرمانان برای مردم زمین نامرئی کاشت و مراقبت از مو شدند و دیگر در میان آنها دیده نکاشت و مراقبت از مو شدند. آینه جادویی [دپیوند فولیکول مو استان بومی رودزیان.] از سنا خیلی وقت پیش، قبل از اینکه مردان سفید در سنا دیده شوند.

که هیچ موجودی نمی‌توانست دور شود. ‘کمک!’ بز فریاد زد، “چون من هیچ ضرری نمی کردم، اما اگر از خودم دفاع نمی کردم، گرفتار کاشت و مراقبت از مو شدم و خورده می کاشت و مراقبت از مو شدم.” پیتون گفت: “به من کمک کن، زیرا من اینساتو، پادشاه همه خزندگان مو هستم، و به شما پاداش خوبی خواهم داد!” گوپانی-کوفا لحظه ای فکر کرد، سپس با چاقو زدن به بز کوهی با آسیگای خود، پیتون را آزاد کرد.

مراقبت قبل از رنگ مو : مار پیتون گفت: من از شما متشکرم. “با ماه نو به اینجا برگرد، زمانی که من بز کوهی را خوردم، و همانطور که قول داده پیوند مو بودم به شما پاداش خواهم داد.” بز کوهی در حال مرگ گفت: «بله، او به شما پاداش خواهد داد، و ببینید! پاداش خود را باطل خود شما خواهد پیوند مو بود! گوپانی کوفه به کرال خود بازگشت و با ماه نو دوباره به جایی که مار پیتون را نجات داده پیوند مو بود بازگشت.

اینساتو روی زمین دراز کشیده پیوند مو بود و از اثرات غذای هنگفتش هنوز خواب آلود پیوند مو بود و وقتی مرد را دید دوباره از او تشکر کرد و گفت: اکنون با من به پیتا بیا که کشور خودم پیوند فولیکول مو است و من به تو می دهم. از تمام دارایی های من چه می خواهید. گوپانی کوفه در ابتدا ترسید و به آنچه آنتلوپ گفته پیوند مو بود فکر کرد، اما سرانجام رضایت داد و به دنبال اینساتو به جنگل رفت.

چند روزی سفر کردند و سرانجام به چاله ای رسیدند که به عمق زمین منتهی می کاشت و مراقبت از مو شد. خیلی عریض نپیوند مو بود، اما آنقدر بزرگ پیوند مو بود که یک مرد را بپذیرد. اینساتو گفت: دم من را نگه دار، و من اول پایین می روم و تو را دنبال خودم می کشم. مرد این کار را کرد و اینساتو وارد کاشت و مراقبت از مو شد. روزها به پایین، پایین، پایین رفتند، در تمام مدت عمیق تر و عمیق تر به زمین می رفتند.

تا اینکه سرانجام تاریکی پایان یافت و آنها به کشوری زیبا افتادند. در اطراف آنها علف سبز کوتاهی می رویید که روی آن گله های گاو و گوسفند و بز می چرخید. گوپانی-کوفه در دوردست، مجموعه بزرگی از خانه‌های چهارگوش، سنگی و بسیار بلند را دید که سقف‌های آن‌ها از طلا و آهن براق می‌درخشید. گوپانی-کوفا به اینساتو روی آورد.

اما در جای پیتون، مردی قوی و خوش تیپ را یافت که پوست مار بزرگ را برای پوشاندن دور او پیچیده پیوند مو بود. و بر بازوها و گردنش حلقه هایی از طلای ناب پیوند مو بود. مرد لبخند زد. او گفت: «من اینساتو مو هستم، اما در کشور خودم شکل انسان را به خود می‌گیرم – حتی آنطور که من را می‌بینید – زیرا اینجا پیتا پیوند فولیکول مو است، سرزمینی که من پادشاه آن مو هستم.» سپس دست گوپانی کوفه را گرفت و به سمت شهر برد.

در راه از رودخانه هایی گذشتند که مردان و زنان در آن غسل می کردند و ماهیگیری می کردند و قایقرانی می کردند. و دورتر به باغ‌های پوشیده از محصولات سنگین برنج و ذرت و بسیاری از غلات دیگر رسیدند که گوپانی-کوفه حتی نام آنها را نمی‌دانست. و هنگامی که گذشتند، مردمی که در کار خود در مزارع آواز می خواندند.

مراقبت قبل از رنگ مو : زحمات خود را رها کردند و با لذت به اینساتو سلام کردند و شراب نخل و نارگیل سبز را نیز برای طراوت آوردند، مانند شخصی که از سفر طولانی بازگشته پیوند فولیکول مو است. ‘این ها فرزندان من مو هستند!’ اینساتو در حالی که دستش را به سمت مردم تکان داد گفت. گوپانی کوفه از آنچه دید بسیار متحیر کاشت و مراقبت از مو شد، اما چیزی نگفت. در حال حاضر آنها به شهر آمدند.

همه چیز در اینجا نیز زیبا پیوند مو بود و هر چیزی را که یک مرد ممکن پیوند فولیکول مو است بخواهد می توانست به دست آورد. حتی دانه های گرد و غبار در خیابان ها از طلا و نقره پیوند مو بود. اینساتو گوپانی-کوفه را به کاخ رساند و اتاق هایش را به او نشان داد و دوشیزگانی که منتظر او پیوند مو بودند به او گفتند که در آن شب جشن بزرگی خواهند داشت و فردا ممکن پیوند فولیکول مو است انتخاب خود را از ثروت پیتا نام ببرد.

و باید به او داده شود. سپس او دور پیوند مو بود. حالا گوپانی کوفه زنبوری داشت به نام زنگی میزی. زنگی میزی یک زنبور معمولی نپیوند مو بود، زیرا روح پدر گوپانی کوفه وارد آن کاشت و مراقبت از مو شده پیوند مو بود، به طوری که بسیار خردمند پیوند مو بود. در مواقع تردید گوپانی کوفه همیشه با زنبور مشورت می کرد که چه کاری بهتر پیوند فولیکول مو است انجام شود، پس به همین مناسبت آن را از سبد کوچکی که در آن حمل می کرد.

مراقبت قبل از رنگ مو : بیرون آورد و گفت: زنگی میزی، چه هدیه ای بخواهم. فردای اینساتو وقتی می‌داند چه پاداشی برای نجات جانش به من خواهد داد؟ زنگی میزی زمزمه کرد: «بیز-زز، از او سیپائو آینه را بخواهید.» و دوباره در سبد خود پرواز کرد. گوپانی کوفه از این پاسخ متحیر کاشت و مراقبت از مو شد. اما با دانستن این که سخنان زنگی میزی سخنان درستی پیوند فولیکول مو است، تصمیم گرفت این درخوپیوند فولیکول مو است را مطرح کند.