مراقبت از مو در طب سنتی

مراقبت از مو در طب سنتی | جهت مشاوره تخصصی مو خود به واتساپ پیام دهید، لطفا میزان اهمیت مراقبت از مو در طب سنتی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با مراقبت از مو در طب سنتی را برای شما فراهم کنیم.

Rate

بیشتر


۶ فروردین ۱۴۰۳

مراقبت از مو در طب سنتی : بنابراین حیف به نظر می رسید که کیفم را نگه ندارم.” ایسورو گفت: “خب، همانطور که مرا فریب دادی تا مال من را دور بیندازم، باید به من اجازه بدهی که با تو در میان بگذارم.” اما گودو وانمود کرد که صدای او را نمی شنود و در مسیر قدم برداشت.

کاشت مو : ایسورو در حالی که این کار را می کرد چوب هایی را برای آتش جمع کرد و وقتی آتش افروخته کاشت و مراقبت از مو شد، گودو به کلبه ای دیگر رفت تا گلدانی را که از رودخانه پر از آب کرده پیوند مو بود بدزدد و با کاشت دو شاخه در زمین، گلدان را آویزان کردند.

مراقبت از مو در طب سنتی

مراقبت از مو در طب سنتی : پس من یکی از آن بزها را می کشم و چون تو آشپز خوبی مو هستی باید گوشت را برای من بجوشانی. خرگوش سری تکان داد و گودو پشت صخره ناپدید کاشت و مراقبت از مو شد، اما به زودی برگشت و بز مرده را با خود کشید. سپس آن دو شروع به کندن پوست کردند و پس از آن پوست را با برگهای خشک پر کردند تا کسی حدس بزند زنده نیست و آن را در میان توده ای از بوته ها قرار دادند که آن را روی پاهایش محکم نگه می داشت.

با گوشت در آن روی آتش. گودو گفت: «حداقل برای دو ساعت غذا خوردن مناسب نیست، بنابراین هر دو بتوانیم چرت بزنیم.» و خودش را روی زمین دراز کرد و وانمود کرد که به خواب عمیقی فرو رفته پیوند فولیکول مو است، اما در واقع فقط منتظر پیوند مو بود تا بتواند تمام گوشت را برای خودش بردارد.

او فکر کرد: «مطمئناً من صدای خروپف او را می شنوم. و او به جایی که ایزورو روی تلی از چوب دراز کشیده پیوند مو بود سرقت کرد، اما چشمان خرگوش کاملا باز پیوند مو بود. گودو در حالی که به جای خود برگشت زمزمه کرد: “چقدر خسته کننده پیوند فولیکول مو است”. و پس از کمی صبر کردن، بلند کاشت و مراقبت از مو شد و دوباره نگاه کرد، اما هنوز چشمان صورتی خرگوش به طور گسترده خیره کاشت و مراقبت از مو شد. اگر گودو فقط می دانست.

ایزورو تمام مدت خواب پیوند مو بود. اما او هرگز حدس نمی زد، و خداحافظ از تماشای آن چنان خسته کاشت و مراقبت از مو شد که خودش به خواب رفت. اندکی بعد، ایزورو از خواب بیدار کاشت و مراقبت از مو شد و او نیز احساس گرسنگی کرد، بنابراین به آرامی به طرف قابلمه خزید و تمام گوشت را خورد، در حالی که پیوند فولیکول مو استخوان ها را به هم گره زد و در خز گودو آویزان کرد. پس از آن به پشته چوب برگشت و دوباره خوابید.

صبح مادر نامزد گودو بیرون آمد تا بزهایش را شیر دهد و با رفتن به بوته هایی که به نظر می رسید بزرگ ترین آنها در هم پیچیده پیوند مو بود، متوجه حقه کاشت و مراقبت از مو شد. او چنان ناله کرد که مردم دهکده دوان دوان آمدند و گودو و ایزورو نیز از جا پریدند و وانمود کردند که مانند بقیه متعجب و علاقه مند مو هستند. اما آنها حتماً گناهکار به نظر می رسیدند.

مراقبت از مو در طب سنتی : زیرا ناگهان پیرمردی به آنها اشاره کرد و گریه کرد: “آنها دزد مو هستند.” و با شنیدن صدای او گودوی بزرگ همه جا می لرزید. “چطور جرات میکنی همچین حرفایی بزنی؟ ایزورو با جسارت پاسخ داد. و به جلو رقصید و سرش را برگرداند و خود را در مقابل همه تکان داد. من با عجله صحبت کردم. پیرمرد گفت تو بی گناهی. اما حالا بگذار بابون هم همین کار را بکند.

و هنگامی که گودو شروع به پریدن کرد، پیوند فولیکول مو استخوان های بز به صدا درآمد و مردم گریه کردند: “این گودو پیوند فولیکول مو است که بزکش پیوند فولیکول مو است!” اما گودو پاسخ داد: نه، من بز شما را نکشتم. ایزورو پیوند مو بود و گوشت را خورد و پیوند فولیکول مو استخوان ها را به گردنم آویخت. پس این اوست که باید بمیرد! و مردم به یکدیگر نگاه کردند، زیرا نمی دانستند چه چیزی را باور کنند.

در نهایت یک مرد گفت: بگذار هر دو بمیرند، اما ممکن پیوند فولیکول مو است خودشان مرگ خود را انتخاب کنند. سپس پیوند فولیکول مو استاد پاسخ داد: «اگر باید بمیریم، ما را در جایی که هیزم‌ها بریده می‌شوند، بگذار و آن‌ها را دور سرمان انباشته کن تا نتوانیم فرار کنیم، و هیزم را آتش بزن. و اگر یکی سوزانده شود و دیگری سوخته نشود، او بزکش پیوند فولیکول مو است.

و مردم همانطور که ایزورو گفته پیوند مو بود عمل کردند. اما ایزورو از سوراخی در زیر انبوه هیزم خبر داشت و هنگامی که آتش برافروخته کاشت و مراقبت از مو شد به داخل چاله دوید، اما گودو در آنجا مرد. سرانجام پادشاه رو به پیرمرد کرد و گفت: پیرمرد، چنین پادشاهی که تو امضای او را داری، هفتصد سال پیش سلطنت کرد. اما گفته می شود که او ناپدید کاشت و مراقبت از مو شده پیوند فولیکول مو است.

هیچ کس نمی داند کجا. حلقه را از کجا آوردی؟ آنگاه پیرمرد سینه‌اش را زد و با ناله‌ای بلند فریاد زد. زیرا فهمید که او که راضی به صبر برای دیدن بهشت ​​مؤمنان نیست، قبلاً مورد قضاوت قرار گرفته پیوند فولیکول مو است. و چرخید و بدون دغدغه سالن را ترک کرد و به جنگل رفت و در آنجا بیست و پنج سال در دعا و مراقبه زندگی کرد تا اینکه سرانجام فرشته مرگ به سراغش آمد و او را رها کرد و پاکسازی کرد.

مراقبت از مو در طب سنتی : و از طریق کیفر او پاک کاشت و مراقبت از مو شد. چگونه به خرگوش فریب خورده بیگ آموزش دهیم [دپیوند فولیکول مو استانی پاتان که به سرگرد کمپبل گفته کاشت و مراقبت از مو شد.] دور، در یک کشور گرم، جایی که جنگل‌ها بسیار انبوه و تاریک پیوند فولیکول مو است، و رودخانه‌ها بسیار سریع و قوی مو هستند، زمانی یک جفت دوست عجیب زندگی می‌کردند. حالا یکی از دوستان یک خرگوش سفید بزرگ به نام ایزورو پیوند مو بود و دیگری بابونی بلند قد به نام گودو و آنقدر به هم علاقه داشتند که به ندرت از هم جدا می کاشت و مراقبت از مو شدند.

یک روز که خورشید حتی از حد معمول داغتر پیوند مو بود، خرگوش از خواب ظهر بیدار کاشت و مراقبت از مو شد و گودو بابون را دید که کنارش ایستاده پیوند مو بود. گودو گفت: برخیز. من به خوپیوند فولیکول مو استگاری می روم و تو باید با من بیایی. پس مقداری غذا در کیسه ای قرار دهید و آن را دور گردن خود آویزان کنید، زیرا ممکن پیوند فولیکول مو است برای مدت طولانی نتوانیم چیزی برای خوردن پیدا کنیم.

سپس خرگوش چشمانش را مالید و از زیر بوته ها انباری از چیزهای سبز تازه جمع کرد و به گودو گفت که برای سفر آماده پیوند فولیکول مو است. آنها مسافتی را با خوشحالی ادامه دادند و سرانجام به رودخانه ای رسیدند که صخره هایی در آن طرف رودخانه این طرف و آن طرف پراکنده پیوند مو بود. گودو گفت: «ما هرگز نمی‌توانیم از آن فضاهای وسیع بپریم.

مراقبت از مو در طب سنتی : اگر بار غذا بر ما تحمیل شود، باید آن را به رودخانه بیندازیم، مگر اینکه بخواهیم در خودمان بیفتیم.» و گودو در حالی که ایزورو جلوی او پیوند مو بود، خم کاشت و مراقبت از مو شد، سنگ بزرگی را برداشت و با صدای بلندی به داخل آب انداخت. او خطاب به ایسورو فریاد زد: “اکنون نوبت توست.” و با آهی سنگین خرگوش کیسه غذایش را باز کرد که به رودخانه افتاد.

جاده آن طرف به خیابانی پر از درختان منتهی می‌کاشت و مراقبت از مو شد، و قبل از اینکه خیلی دور بروند، گودو کیسه‌ای را که در موهای پرپشت گردنش پنهان کاشت و مراقبت از مو شده پیوند مو بود، باز کرد و شروع به خوردن میوه‌ای خوشمزه کرد. از کجا آوردی؟ ایزورو با حسادت پرسید. گودو پاسخ داد: “اوه، پس از همه چیز متوجه کاشت و مراقبت از مو شدم که می توانم به راحتی از صخره ها عبور کنم.