مراقبت از مو با طب سنتی
مراقبت از مو با طب سنتی : و برخی از میوه ها هنوز سبز بود و برخی زرد. خرگوش با خوشحالی به جلو پرید، زیرا بسیار گرسنه بود. اما گودو به او گفت: “میوه سبز را بچین، آن را به بهترین شکل خواهی یافت.” چون شام نخوردی همه را برای تو می گذارم و زرد را برای خودم می گیرم. بنابراین خرگوش یکی از پرتقال های سبز را گرفت و شروع به گاز گرفتن آن کرد، اما پوست آن به قدری سفت بود که به سختی می توانست دندان هایش را از پوست عبور دهد.
کاشت مو : بعد از اینکه دو سه بار این اتفاق افتاد، ایزورو بالاخره چشمانش را باز کرد و تصمیم گرفت که هرچه گودو به او بگوید، دقیقاً برعکس عمل خواهد کرد. با این حال، در این زمان آنها به دهکده ای رسیده بودند که همسر آینده گودو در آن زندگی می کرد و هنگامی که وارد گودو شدند به دسته ای از بوته ها اشاره کرد و به ایسورو گفت: “هر وقت غذا می خورم و صدایم را می شنوی که غذای من سوخته مو , فولیکول , انواع روش پیوند مو , قیمت روش FIT , روش BHT , روش FUT , روش SUT , کاشت طبیعی مو , هزینه روش MICRO FIT , روش سلول های بنیادی یا FCI , روش SAFER , روش HRT , مراقبت های بعد از , برای مردان , در تهران , بهترین کاشت مو ایران است.
مراقبت از مو با طب سنتی
مراقبت از مو با طب سنتی : او فریاد زد: «این اصلاً مزه خوبی ندارد. من ترجیح می دهم یکی از زردها را داشته باشم. نه! نه! گودو پاسخ داد: واقعاً نمیتوانستم اجازه بدهم. آنها فقط شما را بیمار می کنند. به میوه سبز راضی باش. و از آنجایی که آنها تمام چیزی بودند که او می توانست به دست آورد، ایزورو مجبور شد آنها را تحمل کند.
من هر چه سریعتر بدو و از آن برگها جمع کن تا دهان مرا شفا دهند. خرگوش دوست داشت از او بپرسد که چرا غذایی خورد که میدانست او را میسوزاند، فقط او میترسید و فقط سرش را تکان داد. اما وقتی کمی جلوتر رفتند، به گودو گفت: من سوزنم را انداخته ام. یک لحظه اینجا صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم.’ گودو در حال بالا رفتن از درخت پاسخ داد: پس زود باش.
و خرگوش با عجله به سمت بوتهها برگشت و مقداری از برگها را که در میان خزش پنهان کرد جمع کرد، زیرا فکر کرد، اگر اکنون آنها را به دست بیاورم، خود را از دردسر راه رفتن نجات خواهم داد. توسط.’ وقتی هر چه می خومو , فولیکول , انواع روش پیوند مو , قیمت روش FIT , روش BHT , روش FUT , روش SUT , کاشت طبیعی مو , هزینه روش MICRO FIT , روش سلول های بنیادی یا FCI , روش SAFER , روش HRT , مراقبت های بعد از , برای مردان , در تهران , بهترین کاشت مو ایران است چید به گودو برگشت و با هم ادامه دادند. وقتی آنها به پایان سفر خود رسیدند، خورشید تقریباً غروب می کرد و با خوشحالی در کنار چاهی نشستند که بسیار خسته بودند.
سپس نامزد گودو که مراقب او بود، یک پارچ آب – که او روی آنها ریخت تا گرد و غبار جاده را بشوید – و دو قسمت غذا بیرون آورد. اما یک بار دیگر امید خرگوش بر باد رفت، زیرا گودو با عجله گفت: “رسم روستا شما را از خوردن منع می کند تا من تمام کنم.” و ایزورو نمی دانست که گودو دروغ می گوید و فقط غذای بیشتری می خواهد. بنابراین دید که با گرسنگی نگاه می کند و منتظر بود تا دوستش سیر شود.
مدتی بعد گودو با صدای بلند فریاد زد: «من سوختم! من سوختم! اگرچه او اصلاً سوخته نبود. حالا، اگرچه ایزورو برگها را در اختیار داشت، اما جرأت نداشت در آخرین لحظه آنها را تولید کند تا مبادا بابون حدس بزند که چرا او پشت سر مانده مو , فولیکول , انواع روش پیوند مو , قیمت روش FIT , روش BHT , روش FUT , روش SUT , کاشت طبیعی مو , هزینه روش MICRO FIT , روش سلول های بنیادی یا FCI , روش SAFER , روش HRT , مراقبت های بعد از , برای مردان , در تهران , بهترین کاشت مو ایران است. بنابراین او فقط برای مدت کوتاهی به یک گوشه رفت و سپس با عجله برگشت. اما گودو سریعتر بود، اما چیزی جز چند قطره آب باقی نمانده بود.
مراقبت از مو با طب سنتی : گودو در حالی که برگ ها را می رباید گفت: “چقدر بدشانس هستی.” “به محض اینکه رفتی خیلی از مردم آمدند و دستهای خود را شستند، همانطور که می بینید و سهم شما را خوردند.” اما، اگرچه ایزورو بهتر از باور کردن او می دانست، چیزی نگفت و گرسنه تر از همیشه در زندگی اش به رختخواب رفت. صبح روز بعد آنها به سمت روستای دیگری حرکت کردند و در راه از باغ بزرگی گذشتند که در آن مردم بسیار مشغول جمع آوری آجیل میمون بودند.
گودو با اشاره به انبوهی از پوسته های خالی گفت: «بالاخره می توانید یک صبحانه خوب بخورید. هرگز شک نمی کند اما اینکه ایزورو با مهربانی بخشی را که به او نشان داده شده می گیرد و آجیل واقعی را برای خودش می گذارد. اما چه تعجبی داشت وقتی ایزورو جواب داد: ‘متشکرم؛ فکر می کنم باید اینها را ترجیح بدهم. و تا زمانی که یک هسته باقی مانده بود، چرخش به هسته ها متوقف نشد.
و بدترین آن این بود که با این همه جمعیت، گودو نتوانست آجیل را از او بگیرد. شب بود که به دهکده ای رسیدند که مادر نامزد گودو در آن زندگی می کرد و فرنی گوشت و ارزن پیش آنها می گذاشت. گودو گفت: “فکر می کنم به من گفتی که به فرنی علاقه داری.” اما ایزورو پاسخ داد: “شما مرا با شخص دیگری اشتباه می گیرید، زیرا من همیشه وقتی می توانم گوشت می خورم.” و دوباره گودو مجبور شد به فرنی که از آن متنفر بود بسنده کند.
در حالی که داشت آن را می خورد، اما ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد و توانست ظرف بزرگی از آب را که جلوی آتش آویزان بود بکوبد و آن را کاملا خاموش کند. موجود حیله گر با خود گفت: “حالا، من در تاریکی خواهم توانست گوشت او را بدزدم!” اما خرگوش هم مثل او حیله گر شده بود و گوشه ای ایستاده بود گوشت را پشت سرش پنهان کرد تا بابون نتواند آن را پیدا کند. “ای گودو!” او با صدای بلند خندید.
مراقبت از مو با طب سنتی : گریه کرد، “این تو هستی که به من آموختی باهوش باشم.” و اهل خانه را صدا زد و به آنها دستور داد که آتش را افروختند، زیرا گودو در کنار آن می خوابد، اما شب را با دوستانی در کلبه ای دیگر می گذراند. هنوز هوا کاملا تاریک بود که ایزورو صدای خیلی آهسته نامش را شنید و با باز کردن چشمانش، گودو را دید که کنارش ایستاده بود.
انگشتش را روی بینی اش گذاشت، به نشانه سکوت، به ایزورو امضا کرد که بلند شود و او را تعقیب کند، و تا زمانی که گودو کمی از کلبه دور شده بودند، صحبت کرد. من گرسنه هستم و میخواهم چیزی بهتر از آن فرنی بدی که برای شام خوردم بخورم. خداحافظ آنها وارد چوبی شدند و درست روبروی آنها درختی بود چنان مملو از میوه که شاخه هایش زمین را جارو کرد.